هر کدام از ما به نحوی در طول زندگی خود با پدیده سقوط بازاری که در آن سرمایهگذاری کردهایم مواجه شدهایم. موضوعی که احتمالا ضررهای اقتصادی به ما وارد کرده است. بزرگترین سقوطهای تاریخ در بازارهای مالی چه زمانی رخ داده است و چه ویژگیهای داشته است؟ نقش بازارگردان در این مواقع چیست؟
سقوط بازارهای سهام (stock market crash) به پدیدهای گفته میشود که در آن به طور ناگهانی قیمت بخش عمدهای از سهام بازار دچار ریزش چشمگیری میشود. این پدیده که یا به دلیل شرایط خاص اقتصادی و یا فروپاشی حبابهای بازار و یا مسائل روانشناختی رخ میدهد با هراس عمومی فروش همراه است.
هراس عمومی فروش پدیدهای اجتماعی است که در آن یک حلقه بازخورد مثبت فروش سهام توسط گروهی از فعالان بازار سبب بهوجودآمدن موجی از فروش توسط بخش عمدهای از معاملهگران میشود. بازارگردان که مسئول تأمین نقدشوندگی در بازار است نقش بسیار مهمی در پدیده سقوط بازار دارد. نقشی که در طول تاریخ با کژفهمیها و سوءظنهایی همراه بوده است.
سقوط بازار؛ پدیده هراسانگیز اجتماعی
به جرات میتوان گفت ریزشهای یکباره بازارهای مالی در صد سال گذشته یکی از اتفاقات بزرگ جوامع انسانی بوده است؛ اتفاقی که علاوه بر ضرر رساندن به گروه عظیمی از سرمایهگذاران سبب تصمیمهای بزرگی نیز شده است.
یکی از دلایل پیدایش نهادهای مهمی مانند فدرال رزرو و کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا (SEC) سقوطهای مهیب بازارهای مختلف بوده است که سیاستگذاران را مجبور به تأسیس نهاد ناظر کرده است تا از چنین وقایعی جلوگیری شود. دلیل ترس سرمایهگذاران از سقوطهای یکباره بازار سهام فقط به ضررهای متعاقب آن خلاصه نمیشود، بلکه نامعلوم بودن زمان وقوع آن نیز یکی دیگر از جنبههای هراسانگیز این پدیده است.
سقوطهای تاریخی
در طول قرن بیستم و دو دهه ابتدایی قرن حاضر، لیستی بلند از سقوطهای یکباره بازارها در سرتاسر دنیا وجود دارد. هراس بازار در سال 1907 که به «وحشت بانکداران» نیز معروف است، یکی از اولین گزارشها در مورد وقوع چنین اتفاقی است که طی سه هفته شاخصهای بورس نیویورک نسبت به قله سال قبل خود 50 درصد سقوط کردند.
پس از این واقعه سقوط والاستریت در سال 1929 همزمان با «رکورد بزرگ»، دوشنبه سیاه در سال 1987، حباب دارایی در ژاپن در اوایل دهه 90 میلادی، سقوط بازارهای مالی آسیا در سالهای پایانی قرن بیستم، بحران داتکام در ابتدای سده بیست و یکم، بحران مالی جهانی در سال 2008 از دیگر سقوطهای تاریخی بازار در دهههای گذشته بودهاند.
آخرین هراس ثبتشده بازار سهام به سال 2020 میلادی برمیگردد جایی که در آن پس از اعلام قرنطینه در آمریکا، شاخص میانگین صنعتی داوجونز و شاخص S&P 500 در حدود 13 درصد ریزش داشتند.
مزیت بازارگردانی الگوریتمی در سقوط بازار
بازارگردانها نقش مهمی در مواقع سقوط بازار دارند و در چنین مواقعی که صفهای فروش سنگین تشکیل میشود، آنها با قرارگرفتن در موقعیت خرید میتوانند از فشار فروش در مواقع هراس بازار بکاهند. افزایش نقدشوندگی یکی از وظایف اصلی بازارگردان است که سبب میشود جریان خرید و فروش در هر بازاری جریان پیوستهتری داشته باشد.
مرور تجربههای تاریخی سقوط بازارها نشان داده است در چنین مواقعی بازارگردان انسانی از کارایی مناسبی برای ایجاد نقدشوندگی برخوردار نبوده است و حتی در برخی از موارد از ارسال سفارش خرید خودداری کرده است.
اما نوع الگوریتمی آن در مواقع سقوط بازار به دلیل اینکه بر اساس دستورالعملهای از پیش تعیین شده عمل میکند میتواند با تشخیص شرایط حساس بازار عملکرد بهتری داشته باشد. همچنین در دهههای اخیر سقوط بازار به دلیل الگوریتمی شدن بخش بزرگی از معاملات در زمانی کمتر از یک ساعت رخ داده است و بازارگردان انسانی قادر به پاسخگویی به چنین شرایطی در چنین زمان کوتاهی نخواهد بود یا حداقل عملکرد بهینهای نخواهد داشت.
در نتیجه عدم وجود خطای انسانی، سرعت واکنش بسیار بالا و همچنین دسترسی همیشگی به بازارگردان الگوریتمی، نشان میدهد این نوع از بازارگردانها میتوانند در مواقع سقوط بازار عملکرد بهتری نسبت به مدلهای سنتی داشته باشند. در ادامه به برخی از سقوطهای تاریخی و عملکرد بازارگردانها در آن مقطع اشاره میکنیم.
دوشنبه سیاه 1987
کاهش قیمت نفت در سال 1987 و افزایش تنشها در خاورمیانه سبب شده بود تا فضای بازارهای جهانی تیرهوتار شود. در چنین شرایطی و همزمان با افزایش استفاده از معاملات کامپیوتری شرایطی به وجود آمد تا در سالگرد 58 سالگی سقوط سال 1929، بازارها سقوط عظیمی را تجربه کنند؛
روزی که پس از آن با نام «دوشنبه سیاه» نامگذاری شد. در نهایت طی این روز شاخص داوجونز و S&P 500 هرکدام بیش از 20 درصد و شاخص نزدک نیز 11 درصد سقوط کرد و بازارهای جهانی دیگر از این سقوط بینصیب نماندند. در آن مقطع انتقاداتی نسبت به عملکرد بازارگردانها در ساعات بحرانی دوشنبه سیاه مطرح شد. برخی معتقد بودند که بازارگردانها سرمایه کافی برای خرید از صفهای فروش را نداشتند و این موضوع سبب توقف معاملات در برخی از سهمها شد.
همچنین در همین دوره گزارشهایی منتشر شد که برخی از بازارگردانها به دلیل ریسک بالا تمایلی به خرید سهام نداشتند و حتی مقدار فروش سهام برخی از آنها بیشتر از مقدار خرید بود. موضوعی که فشار بیشتری بر سیر نزولی قیمتها داشت.
اما در همان مقطع بسیاری از نهادهای نظارتی اعتراف کردند که انتظار خرید نامحدود سهم توسط بازارگردانها انتظار عاقلانهای نیست و حتی اگر بازارگردانها بهدفعات اقدام به خرید سهم میکردند باز هم دوشنبه سیاه رخ میداد.
به همین دلیل بسیاری در همان مقطع لزوم بازارگردانهای بزرگتر با داراییهای بیشتر را ضروری دانستند. مرور چنین تجربه تاریخی حاوی دو نکته مهم برای وضعیت امروزی بازارها است. در درجه اول از سالهای دور هنوز نقش بازارگردان و حوزه عملکرد آن محل اختلاف بوده است و هنوز هم در کشورهای مختلف از جمله ایران این اختلاف وجود دارد.
موضوعی که شفافسازی بیشتر و آگاهیرسانی به فعالان بازار درباره نقش بازارگردان را پررنگتر میکند. از سوی دیگر دوشنبه سیاه میتواند مثال مناسبی از عملکرد ضعیف برخی از بازارگردانهای سنتی باشد؛ بازارگردان الگوریتمی به دلیل توانایی انجام معامله با دفعات بیشتر قدرت بیشتری در تامین نقدینگی بازار دارد در حالی که بازارگردان سنتی قادر به انجام معالات با سرعت و حجم زیاد نیست. این توانایی در بازارگردان الگوریتمی در مواقعی مانند دوشنبه سیاه میتوانست تا حد قابلتوجهی از ابعاد حادثه بکاهد.
سقوط 6 می 2010
در روز ششم می سال 2010 میلادی طی 36 دقیقه بازارهای سهام آمریکا سقوطی در حدود بیش از هزار میلیارد دلار را تجربه کردند. این واقعه که از آن با عنوان سقوط ساعت 2:45 دقیقه نیز یاد میشود پیامدهایی برای بازارگردانها داشت.
تحقیقات نشان میداد وقوع جریان عظیم فروش و نبود نقدینگی در بازار سبب ایجاد سفارشهایی در کمترین قیمت ممکن شده بود که از آن با نام stub quote یاد میکردند. همین اتفاق سبب شد تا کمیسیون اوراق بهادار آمریکا قوانین جدیدی برای بازارگردانها وضع کند.
در آن مقطع این نهاد نظارتی مظنههای قیمتی معروف به stub quote را ممنوع اعلام کرد و بازارگردانها را ملزم کرد تا مظنه خرید و فروششان در بازه مشخصی انجام شود تا در نهایت نقدینگی لازم برای بازارها در چنین شرایطی تأمین شود. در آن مقطع بسیاری پیشبینی میکردند معاملات الگوریتمی در حجم بالا به دلیل افزایش نقدینگی در بازارها نقش بازارگردان را کمرنگ خواهد کرد. اما مطالعات صورتگرفته پس از سقوط سال 2010 حکایت از آن داشت که این معاملات که وظایف و تعهدات بازارگردانها را ندارند در نوسانات شدید بازار معاملات خود را متوقف میکنند و باز هم این بازارگردان است که منبع وجود نقدینگی در بازار و کاهش نوسانات قیمتی است.