بیت کوین و چالش با میراث جزیره جکیل!
دو واقعه به طول 100 سال دو نقطه عطف مهم در تاریخ پول به شمار میرود. در سال 1910، جلسهای سری و بسیار مهم در یکی از جزایر ایالات متحده انجام شد که تأثیر مهمی در تأسیس فدرال رزرو و همچنین انحصار سیاست پولی توسط گروهی خاص داشت.
سیاست هایی که سال ها بر فضای اقتصادی جهان حکمفرما بودند تا حدی که بسیاری آنها را بدیهی میپنداشتند. اما در اواخر دهه اول قرن بیست و یکم میلادی تولد یک پول مجازی مسبب آغاز مسیری شد که میتواند اختیار پول را از دست گروهی خاص خارج کند و به دست مردم بازگرداند. ابعاد تأثیرگذاری اختراع بیت کوین به پیشرفتهای تکنولوژیک محدود نمیشود، بلکه این آغاز مسیری بیبازگشت در تغییر مفهوم پول و سیاست ها و پیامدهای مربوط به آن است.
سریترین جلسه پولی تاریخ آمریکا
در دهه اول قرن بیستم جلسهای در یکی از جزایر ایالات متحده برگزار شد که سرنوشت سیاستهای پولی بزرگترین اقتصاد جهان را تغییر داد. حاضران این جلسه در جزیره جکیل، عبارت بودند از:
- نلسون آلدریچ، نماینده جمهوریخواه سنا، رئیس هیئتمدیره کمیسیون ملی پول، شریک تجاری جیپیمورگان و پدر همسر جان راکفلر “پسر”،
- هنری داویسون، شریک ارشد شرکت جیپیمورگان،
- آبراهام پیات اندرو، معاون وزیر خزانهداری آمریکا،
- فرانک واندر لیپ، مدیرعامل بانک ملی نیویورک، یکی از قدرتمندترین بانکهای وقت و نماینده ویلیام راکفلر و مؤسسه بینالمللی بانکداری سرمایهگذاری شرکت کوهن – لوئب،
- بنیامین استرانگ، رئیس شرکت تراست بانکداران جیپیمورگان،
- پاول واربرگ، یکی از شرکای شرکت کوهن – لوئب، نماینده امپراطوری بانکی روچیلد در انگلستان و فرانسه و برادر مکس واربرگ، رئیس کنسرسیوم بانکداری واربرگ در آلمان و هلند.
هدف این جلسه سری که میتوان آن را عجیبترین اردوکشی تاریخ مالی آمریکا نامید حداکثرسازی سود میان اعضا از طریق کاهش شدید رقابت میان اعضایی بود که اعتماد چندانی نیز به هم نداشتند؛ بهوجودآمدن این کارتل بانکی در واقع سبب پذیرش قیمتهای بالاتر توسط مردم از سویی و ایجاد مانع بر سر راه ورود رقبای جدید در عرصه بانکداری از سوی دیگر میشد. نتایج این جلسه که در نهایت منجر به تأسیس فدرال رزرو یا همان بانک مرکزی آمریکا شد بر پایه دشمنی با مفهوم رقابت بنا شده بود.
در حالی این جلسه برگزار شد که در سال 1910 تعداد بانکهای دارای مجوز از دولت آمریکا که عمدتاً در شهرهای بزرگ بودند و از نظر قانونی مجاز به انتشار پول خود در قالب اسناد بانکی بودند، به بیش از بیست هزار میرسید و البته تعداد بانکهای غیر ملی نیز بهاندازهای زیاد بود که 55 درصد سپردههای کشور را در اختیار داشتند.
در این شرایط، صنایع متعدد جهت پیشبرد برنامههای توسعهای خود، بیشتر به منابع داخلی روی میآوردند و نه استقراض، چراکه نرخ بهره بهاندازهای بالا بود که مانع اخذ وام میشد؛ در واقع توازن بین بدهی و پسانداز، نتیجه محدودیت حجم پول بود و در عمل طلایی که در اختیار بانکها بود، سقف وامدهی را مشخص میکرد. حتی دولت فدرال هم اقدام به صرفهجویی میکرد و بهواسطه ذخایر طلای موجود خودش، به طور منظم اسکناسهای پشت سبز که طی جنگ داخلی منتشر شده بودند را بازخرید و بهسرعت، بدهی ملی را کاهش میداد. اما در ادامه شرایط به نحوی پیش رفت که نرخ بهره کاهش پیدا کند.
آغاز انحصار در سیاست پولی
به همین دلیل هم بانکدارها و هم گروه کثیری از تجار سعی داشتند تا با دخالت در بازار، نرخ بهره را به سمت پایین سوق دهند تا در نهایت حجم بدهیها از پساندازها بیشتر شود. این گروه برای تحقق هدف خود میبایست در ابتدا ارتباط میان حجم پول و طلا را قطع میکردند تا دیگر سقفی برای میزان حجم پول وجود نداشته باشد. در این صورت بود که پول به عبارتی منعطفتر میشد و ازآنپس قابلیت انقباض و انبساط متناسب با نیازهای تجارت را پیدا میکرد.
در نتیجه چالشهایی که پیشروی گروه کوچک و قدرتمند جمعشده در جزیره جکیل بود عبارت بودند از:
- چگونه نفوذ بانکهای کوچک و رقابتی متوقف شده و مطمئن شوند که کنترل منابع مالی کشور در دست حاضران جلسه باقی میماند.
- چگونه حجم پول را کنترل کنند تا روند شکلگیری سرمایه خصوصی را معکوس و بازار وام صنعتی را در اختیار بگیرند.
- چگونه جریانات ضعیف ذخایر بانکهای کشور به ذخایر بزرگ حرکت داده شود تا همه بانکها در جهت داشتن نسبت «وام به سپرده» مشابهی حرکت کنند.
- در صورت سقوط کامل نظام بانکی، چگونه زیان مالکان بانکها را به مالیاتدهندگان انتقال دهند؟
- چگونه کنگره را قانع کنند که طرح و نقشه کلی با هدف حمایت از مردم است؟
معمولاً اعلام میگردد که فدرال رزرو در دسترسی به اهداف ظاهریاش که اشتغال کامل، بهرهوری بالا، تورم پایین و ایجاد یک اقتصاد سالم بوده است، موفق عمل نکرده است. اما به نظر میرسد اهداف اصلی فدرال رزرو مواردی بود که در بالا ذکر شده بود.
انحصار قانونی پول
نوادگان حاضران در جلسه جزیره جکیل، علاقهمند به کشتن غازی که تخم طلا میگذارد نیستند؛ و به دلیل وجود تضاد بین منافع خصوصی و دولتی، این آحاد مردم هستند که قربانی میشوند. البته از یک کارتل انتظاری غیر از این هم نیست. برخی نهادها نیز وظیفه متقاعد نمودن مردم دراینخصوص را دارند که سیستم فدرال رزرو به طور ذاتی ناقص نیست، بلکه گرفتار افراد نامناسب هست.
آنتونی ساتون (Antony Sutton)، محقق اسبق نهاد هاور برای جنگ، انقلاب و صلح و استاد سابق اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا در این باره مینویسد:
طرح انقلابیِ واربرگ برای اینکه جامعه آمریکایی را به خدمت والاستریت درآورد، به طور مبهوتکنندهای ساده بود. حتی امروز نیز نظریهپردازان تخته سیاههای خود را پر از معادلات بیمعنی میکنند و مردم عادی هم راجع به تورم و رکود تبعی آن گیج میشوند؛ درعینحال، هیچگاه راجع به شرح کاملاً ساده مسئله بحث نمیشود و تقریباً درک کاملی هم از آن ارائه نشده است؛ صورتبندی ساده این موضوع این است که سیستم فدرال رزرو و البته دیگر بانکهای مرکزی، یک انحصار قانونی خصوصی پول است که تحت لوای حمایت و بهبود منافع عموم به نفع عدهای خاص کار میکند.
پاول واربرگ، شخصاً انقلاب را اداره نکرد؛ وی مردم عادی را برای تشکیل ارتش تهییج نکرد، بلکه با یک ایده ساده موفق و پیروز شد. یک انسان خجالتی و احساساتی، ایدهاش را بر یک کشور با چند میلیون نفر جمعیت تحمیل نمود.
یک قرن بعد؛ تولد بیت کوین
یک قرن پس از تشکیل جلسه جزیره جکیل و پایهگذاری نهادی برای انحصار قانونی پول، بیتکوین متولد شد؛ پدیدهای که فلسفه وجودی آن دقیقاً در خلاف جهت میراث انحصار کنندگان پول بود و بر شبکه نوساختهای به نام بلاکچین فعالیت میکرد.
در اواخر سال 2008 میلادی بود که فرد یا گروه ناشناسی که با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو شناخته میشدند مقالهای را به تعداد زیادی از متخصصین علم رمزنگاری ارسال کرد که خبر از ابداع سیستم نقدینگی جدیدی با نام بیتکوین در شبکه بلاکچین میداد؛ سیستمی که کاملاً یکبهیک بوده و هیچ تکیهای بر اعتماد بهطرف سوم، مانند بانکهای مرکزی، ندارد. این پول جدید با نرخ از پیش تعیین شدهای بهصورت پاداش به اعضایی که توان پردازششان را جهت تأیید معاملات صرف میکنند، پرداخت میگردد. به طور ساده میتوان گفت، اعضا برای کاری که در این شبکه انجام میدهند، بیتکوین پاداش میگیرند.
بیتکوین که برخلاف نهادهای پولی سنتی شبکهای غیرمتمرکز بر اساس تکنولوژی بلاکچین است، مانند پولهای سنتی دیگر پدیده تورم را به همراه خود ندارد. در واقع مانند نتیجه کار کارتل بانکی که در ابتدای قرن بیستم تشکیل شد دیگر مردم قربانی تضاد منافع میان بخش عمومی و خصوصی نمیشوند و گروه خاصی نمیتوانند در راستای اهداف خود با افزایش چاپ پول مسبب افزایش نرخ تورم شوند.
بیتکوین همانند بانک مرکزی مدرنی عمل میکند که در عمل طبق یک برنامه قابل پیشبینی و تغییرناپذیر عمل میکند؛ دستورالعملی که برای تمام اعضای شبکه بیتکوین در دسترس است و امکان تغییر آن بدون توافق تمام اعضا وجود ندارد. بیتکوین در حقیقت نمونه عملی قابلاتکا از پول دیجیتال است که محصول عصر جدید است.
ساتوشی ناکاموتو توانسته است باتوجهبه عرضه محدود و قطعی بیتکوین یک نوع کمیابی دیجیتالی جدید را به وجود بیاورد؛ اتفاقی که به دلیل تضمین مطمئن برای نرخ رشد عرضه میتواند دست گروههای مختلف سیاسی از جمله سیاستمداران و صاحبان قدرت را از داشتن قدرت کنترل سیاست پولی کوتاه کند. اینجا دیگر رشد عرضه پول نه توسط مقامات پولی و تحت تأثیر جلسات سری در جزیرهای دور، بلکه بهوسیله اتخاذ یک تابع برنامهنویسی شده توسط اعضای شبکه تعیین میشود.
پول خوب امکان تفکر و اندیشیدن بلندمدت و نیز پسانداز و سرمایهگذاری که کلید انباشت سرمایه و پیشرفت تمدن بشری است را میدهد و بهسان تکیهگاه محکم و استوار، امکان تجارت، سرمایهگذاری و کارآفرینی و تولید را فراهم نموده و سدی محکم در برابر استبداد در حوزههای مختلف است. پولی که بهسهولت تولید شود و قدرت تولید آن به دست گروهی خاص باشد بهاحتمال زیاد نمیتواند موجب سعادت اقتصادی شهروندان یک کشور شود.
حال پیروزی نهایی با کدام است؟ پول دستوری که تحت قدرت گروهی خاص است یا پول دیجیتال که توسط تمام مردم مدیریت میشود؟