ضربالمثلی قدیمی وجود دارد با این مفهوم که دو پادشاه در یک اقلیم نمیگنجند. از زمانهای دور و از عصر پادشاهان تا قرونوسطی و عصر مدرن حق انحصاری انتشار پول به دست دولت بوده است؛ موضوعی که در بسیاری مقاطع به ضرر مردم تمامشده است. دولتها نیز که سالها از این حق انحصاری برخوردار بودهاند با پیدایش رمز ارزها جایگاه خود در انحصار و سیاستگذاری پولی را درخطر میبینند.
پول و قدرت پادشاهان
برای بیش از چند هزار سال، حق انحصاری انتشار پول همانند حق انحصاری استخراج معادن و وضع تعرفههای گمرکی، بهواسطه قدرت و همچنین افسانههایی مبنی بر حلول نیروهای مقدس و روحانی در شاه، در دست امپراتورهایی مانند کروسوس (king Croesus) بوده است؛ در آن دوره فقط اعدادی که نمایانگر عیار سکهها بودند بر روی شمشهایی از جنس طلا، نقره یا مس حک میشد و از همین محل بود که مقادیر زیادی ثروت و قدرت تنها بهواسطه حقالضرب به دست پادشاهان میرسید. درواقع سکهها نماد قدرت پادشاهان بودند و به مردم گفته میشد که صاحب قدرت کسی است که سکه¬ها تصویر چهره او را تا دوردستترین نقاط قلمرو فرمانرواییاش میبرند.
تغییر نقش حکومت
اما از اواسط قرونوسطی این شرایط نیز تغییر کرد تا دولتها سود بیشتری از این حق انحصاری خود به دست آورند. از اواسط قرونوسطی بود که تصور اینکه حکم قدرت عامل اصلی ارزش پول است در میان شاهزادگان گسترش یافت. به همین دلیل حکومتها اقدام جمعآوری سکههای در گردش کردند تا مجدداً سکههایی باارزش متفاوت از قبل، با محتوای طلا و نقره کمتر را ضرب کنند.
همین اتفاق سبب شد که نقش دولت از تضمین وزن و عیار فلز بهکاررفته در پول به تعیین دلخواه مقدار پول به انتخاب خود تغییر کند. از این اتفاق تاریخی به بعد بود که میتوان گفت دولتها بیهیچ قید و شرطی از داشتن انحصار چاپ پول و اعتماد مردم سو استفاده کردهاند.
در ادامه و با انتشار پول کاغذی انحصاری توسط دولت، باهدف تضمین منافع گروه خاص، انحصار دولتی به یک فاجعه نامحسوس تبدیل شد، چراکه برحسب تجربه تاریخی فقط پشتوانهای مانند طلا می¬تواند وجود یک ارز باثبات را تضمین کند و همه پولهای کاغذی، دیر یا زود، بهناچار دچار افت ارزش خواهند شد.
درنتیجه حق انحصاری دولت در انتشار پول، نهتنها به داشتن پول بهتر کمکی نکرده است، بلکه پولی باکیفیت بدتر را به ارمغان آورده است و همچنین تأثیر بسزایی نیز بر رشد عمومی قدرت دولتی داشته است.
دفاع دولتها از پول سنتی
بهراستی چرا دولتها تا به این حد از پولهای سنتی و رایج دفاع میکنند و در برابر پیشرفتهای اخیر درزمینهٔ رمز ارزها موضع میگیرند؟ سیاستهای کنونی دولتها مبتنی بر این فرض است که هر دولتی این قدرت را در اختیار دارد تا هر مقدار پول اضافی را که میخواهد منتشر کند و مردم را نیز به پذیرش آن وادار کند. به همین دلیل است که دولتها سرسختانه از چنین میراثی دفاع میکنند و دقیقاً به همین دلیل هم هست که باید این حق از دولتها گرفته شود.
دولت نباید بیش از یک شهروند عادی حق داشته باشد تا هرچه می¬خواهد را به دست بیاورد، بلکه باید در استفاده از ابزارهایی که به نمایندگی از مردم در اختیار دارد محدودیتهای بیشتری داشته باشد و نتواند منابع خود را به چیزی بیش ازآنچه مردم به او اجازه میدهند افزایش دهد.
از نقطهنظر تاریخی نیز توسعه مدرن دولت تا حد زیادی به کمک امکان پوشش دادن کسری بودجه با انتشار پول صورت گرفته است و این امر معمولاً با این دستاویز انجامشده است که از این طریق اشتغال بیشتری ایجاد خواهد شد. شاید این نکته مهمی باشد که آدام اسمیت در میان سه وظیفهای که طبق نظام آزادی طبیعی بر عهده حاکمیت است، ذکری از انتشار پول به میان نمیآورد.
حال سؤال اینجاست که مقر فرماندهی بیتکوین یا سایر رمز ارزها تا کجاست؟ آیا دولتها آمادگی کاهش حوزه فرماندهی خود را در برابر ارزهای مجازی غیردستوری دارند؟ آیا دولتها در جهان اقتصادی – سیاسی کنونی، توان و اراده بازگشت به جایگاه خویش جهت انجام وظایفشان برطبق نظام آزادی طبیعی را دارند؟
در صورت از بین رفتن قدرت انحصاری دولت در عرضه پول با گسترش رمز ارزها، معادلات اقتصادی – سیاسی و علم اقتصاد چه تغییری خواهند کرد؟