در هر بازاری توجه به موضوع نقدشوندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. نبود نقدشوندگی در بازار، یکی از عوامل عدم توسعه یافتگی است که میتواند تأثیرات نامطلوبی بر روی فرآیند شکلگیری و کشف قیمت داشته باشد که این دو به عنوان موارد اساسی در بازارهای کارآمد شناخته میشوند.
نقش بازارگردان در نقدشوندگی چیست؟
در واقع، نقدشوندگی به این معنا است که بازار توانایی جذب حجم زیادی از معاملات را بدون ایجاد نوسانات قیمتی قابل توجه دارد.
در بازارهای ثانویه، انتظار میرود که حضور سرمایهگذاران با استراتژیهای مختلف معاملاتی، هزینه معاملات را کاهش دهد. بازارگردانها، نقش قابل توجهی در کاهش ریسک نقدشوندگی در بازارهای مالی، به خصوص در بازارهای اوراق بهادار دارند. آنها به عنوان واسطههای مالی مسئول حفظ ثبات بازار و کاهش نوسانات قیمت سهام هستند.
بازارگردانان در مواقعی که تعادل عرضه و تقاضا به طور موقت مختل میشود، در بازار مداخله میکنند، گاهی حتی بر خلاف جریان بازار، به منظور بازگرداندن تعادل. این مداخله به جلوگیری از نوسانات شدید قیمتی کمک میکند. از آنجا که حفظ ثبات و ایجاد یک روند منسجم برای کاهش ریسک سرمایهگذاران و ساخت اعتماد در بازار سرمایه ضروری است، اهمیت فعالیت بهینه بازارگردانان انکارناپذیر است.
علاوه بر این، بازارگردانان قیمتهای خرید و فروش اوراق بهادار را تعیین میکنند. اگر خریداران و فروشندگان با قیمتهای مشخصی وجود داشته باشند، بازارگردان به صورت فوری با استفاده از منابع خودش معامله را انجام میدهد. به طور کلی، نقش اصلی بازارگردانان در فراهم کردن نقدشوندگی برای اوراق بهادار خاصی است که با آنها سر و کار دارند.
نقش و اهمیت بازارگردان در بازار بورس اوراق بهادار
در بازار بورس اوراق بهادار، نیروهای عرضه و تقاضا نقشی حیاتی در هدایت بازار به سمت قیمت تعادلی ایفا میکنند. زمانی که تقاضا برای خرید اوراق بهادار بیشتر از عرضه آنها است، قیمت سهام افزایش مییابد و هر چه این شکاف بیشتر باشد، افزایش قیمت به سرعت افزایش مییابد. در شرایطی که تقاضا برای فروش اوراق بهادار بیشتر از عرضه است، فرآیند معکوس اتفاق میافتد.
اما، در مواقعی که شکاف بین عرضه و تقاضا بسیار بزرگ است و باعث تغییرات شدید در قیمت میشود، شوک روانی از این تغییرات تشدید خواهد شد و ممکن است منجر به تغییرات بسیار شدید شود.
وظایف و عملکرد بازارگردان در بورس اوراق بهادار
هدف اصلی مسئولان بورس اوراق بهادار از تعریف نقش بازارگردانی، رفع نابرابریهای موقت بین عرضه و تقاضای سهام است که اغلب منجر به نقدشوندگی میشود. بازارگردان این هدف را با خرید و فروش سهام اجرا میکند تا نقدشوندگی را افزایش داده و از وقوع نوسانات غیرمتعارف در قیمتها جلوگیری کند. وظایف بازارگردان در انجام معاملات سهام همواره با سه شرط زیر مواجه است:
- بیشترین دامنه مظنه (دامنک): این دامنه بیشترین فاصله بین قیمت پیشنهادی خرید و قیمت فروش اوراق بهادار است که بازارگردان موظف است در آن قیمت، سهم را خریداری یا فروش نماید.
- حداقل حجم معامله: حداقل تعداد سهامی که بازارگردان مؤظف است در هر سفارش خود عرضه یا تقاضا کند.
- مدت حضور زمانی: مدت زمانی که بازارگردان موظف است سفارش خود را در سیستم معاملاتی قرار دهد.
- این محدودیتهای سه گانه به منظور ثبات و نقدشوندگی بازار اعمال میشوند. تعیین بیشترین دامنه مظنه منجر به محدود کردن نوسانات در بازار سهام میشود و همچنین به بازارگردان اجازه میدهد تا از تفاوت قیمت خرید و فروش سود ببرد. حداقل حجم سفارش نیز نقدشوندگی سهام را حفظ میکند و قدرت تأثیرگذاری بازارگردان را تقویت میکند.
از سوی دیگر، مدت زمانی که بازارگردان در بازار حضور دارد و سفارشات را ارائه میدهد، نقش مهمی در دستیابی به اهداف معین برای بازارگردان دارد. بدیهی است که بازارگردانانی که دامنه مظنه حداقل، حجم سفارش حداکثر و مدت حضور زمانی حداقل را داشته باشند، عملکرد بهتری خواهند داشت.
در بازار سهام، قیمت دارایی مالی توسط نیروهای عرضه و تقاضا تعیین میشود. عرضه و تقاضا از طریق درخواستهای خرید و فروش توسط کارگزارها به صحن تالار معاملات ارائه میشود و پس از تعادل مناسب، قیمت تعیین میشود.
هنگامی که تقاضا برای خرید بیشتر از تقاضا برای فروش باشد، قیمت سهام افزایش مییابد؛ و همچنین، هنگامی که تقاضا برای فروش بیشتر از تقاضا برای خرید باشد، قیمت سهام کاهش خواهد یافت. در مواقعی که درخواستهای خرید با حجم بالایی مواجه شوند و عرضه کافی موجود نباشد، تغییرات و نوسانات در قیمتها شدیدتر خواهد بود.
تحلیل بنیادی و تکنیکال چیست؟
قیمت اوراق بهادار منعکسکننده انتظارات خریدار و فروشنده است. اگر سرمایهگذار انتظار افزایش قیمت را داشته باشد، اقدام به خرید میکند و اگر پیشبینی کند که قیمتها کاهش مییابد، دارایی مالی خود را میفروشد. آنچه که ریسک را ایجاد میکند، عدم تحقق این انتظارات در آینده است.
در بازارهای مالی دو نوع تحلیل پذیرفته شده وجود دارد که کمک میکند روند آینده تا حدودی برآورد شود: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. در اینجا بحث بر سر ابزارهای موجود در بازار نیست که به کنترل و کاهش ریسک کمک میکنند، بلکه روشهای ذهنی است که سرمایهگذاران با استفاده از آنها میتوانند آینده روشنی برای خود ترسیم کرده و سپس اقدام به سرمایهگذاری کنند.
تحلیل بنیادی
در تحلیل بنیادی، تمام عوامل موثر در اقتصاد مانند تولید، توزیع، عرضه، تقاضا و مصرف، با توجه به گردش سرمایه و سیاستهای پولی بر مبنای دادههای مالی بررسی میشوند. به عبارت دیگر، تحلیل بنیادی به مطالعه و بررسی شرایط اقتصاد ملی، صنعت و وضعیت شرکت میپردازد و هدف اصلی آن تعیین ارزش واقعی سهام و اوراق بهادار است. بخش قابل ملاحظهای از اطلاعات بنیادی بر اطلاعات و آمار اقتصاد ملی، صنعت و شرکت تمرکز دارد. با ارزیابی و تجزیه و تحلیل وضعیت اقتصادی کشور و مطالعه تأثیرات شرایط اقتصادی بر بازار مالی، سرمایهگذاران میتوانند آگاهانهتر اقدام به سرمایهگذاری کنند. همچنین، وضعیت صنعتی که شرکت در آن قرار دارد، تأثیر قابل توجهی بر نحوه فعالیت شرکت دارد؛ اگر وضعیت صنعت مطلوب نباشد، بهترین اوراق بهادار موجود در آن صنعت نیز نمیتواند بازده مناسبی داشته باشد.
تحلیل تکنیکال
در تحلیل تکنیکال، تحلیلگران یا چارتیستها معتقدند که بررسی روند تاریخی قیمت و قیمتهای اوراق بهادار، پیشبینی آینده را شفافتر میکند. این تحلیلگران با استفاده از الگوهای آزمونشده، آیندهای مطمئنتر برای بازده سرمایهگذاری خود ترسیم میکنند.
استفاده از این دو نوع تحلیل به سرمایهگذاران کمک میکند تا در بازاری که ابزارهای مختلف کاهش ریسک را به کار گرفته، از برخی از ریسکهای موجود اجتناب کنند. در مجموع، طی دوره فعالیت بازارهای مالی و در مسیر تکامل آنها، ابزارها، نهادها و روشهایی بوجود آمده است که به سرمایهگذاران این امکان را میدهد تا در فضای امنتری به دادوستد بپردازند. این امر به ویژه برای بازارهای در حال توسعه و نوظهور ضروری است تا بتوانند سرمایهگذاران را به سمت خود جذب کنند.